ملوسکم، دخترم قدم های کوچکت پر شکوفه.
سلام عزیز دلم، نفسم، دنیای من، همه وجودم خوبی؟ خوشی؟
منم خوبم، داداش شهراد و بابایی همگی خوبیم.و خوشحال بخاطر وجود مقدس تو. این بار دومیه که خدا جون توی عید قربان بهم بزرگترین عیدی زندگیمو میده و من بی نهایت سپاس گذارم. اولین عیدی دو سال پیش بود که روز عید فهمیدیم داداشی توی دلمه تازه اولش بود و من و بابا توی پوست خودمون نبودیم و خدا جون یه پسر خوشگل و زیبا و دوست داشتنی بهمون داد و البته سالم ..... که تا اخر عمرمون برای داشتنش باید فقط شکر بگیم.
و اما عیدی دوم .... بعد گذشت دو سال دیروز با خاله زری رفتم تعیین جنسیت و سلامت جنین. که هزار مرتبه شکر از هر لحاظ سالم بود .صدای تپش قلبت و شنیدم و کف پاهای ریزه میزتم دکتر نشونم داد. و البته جنسیت فسقلی ما هم یه دخمل خوشگل و دوست داشتنی مثل فرشته اولمون هست.
و من ازین بابت بی نهایت خوشحالم که دختر دار شدم و یه هم جنس تو خونه دارم . دیگه با بابا و شهراد برابر شدیم و هم برا داداشی یه مونس و سنگ صبور و بابا هم که خواهر نداشته که دیگه جای خود داره.....خلاصه عزیزکم به زندگی ما. به جمع ما و به خونه ما خوش اومدی.
ان شاء الله سالم و سرحال این دوران تموم بشه و بدون مشکلی زود بیای پیشمون. راستی خوشگل مامان دهانه رحم از بیست و هشت میلی متر به بیست و چهار رسیده. خدا کنه همچنان هی پایین تر بیاد و وزنتم نوشته 265 گرم.... واییییییی چه دخمل کوچولویی.
دیروز همراه خاله زری رفتیم شاهرود و آزمایش خون برای غربالگری نوبت دوم رو انجام دادم گفتن ده روز دیگه جوابش میا و دیگه اینکه واکسن آنفولانزا هم زدم برای پیشگیری......دیگه شکر خدا همه چیز بر وقف مراده. امشب شب عیده و وروجک من توی هفته نوزده هست و همچنان که خوابیدم و دارم برات مینویسم تو در حال وول خوردنی. فدای قد و بالات بشیم همگی عیدت مبارک......