پایان چهار ماهگی ...
پایان چهار ماهگی ... سلام خوشگل مامان... خوبی عزیز دلم؟
ببخشید که یکم دیر شد و نتونستم زودتر بیام و برا بنویسم...
فرشته نازم چهار ماهگیت مبارک زندگی من.. .gif)
امیدوارم این روزهای یکم سخت و با استرس تموم بشه و کوچولوی من به ارامش تمام پیشمون بیاد. ما هم خوبیم من داداش شهراد و بابایی و همچنان در گیر کارهای خونه و البته رسیدگی به اوضاع جسمانی من برا سالم بودن تو نفسم!!!!!
یه ده روزی دکترم نبود تا جواب سونو گرافی کاملی که برام نوشته بود و غربالگری و آزمایش پلاکت خونم رو براش ببرم .... تا اینکه بعد اومدنش رفتم پیشش. دکتر ازمایش ها رو دید... مامانی پلاکت خونم خیییلی پاییینه لب مرز خطر برا همینم گفته حتما باید برم پیش متخصص خون تا دارو استفاده کنم و از این پایین تر نیاد دکتر گفت فعلا خطری نیست و فقط کنترل.... و اینکه هر ماه باید چک بشه. .gif)
و دیگه دوباره برام ازمایش غربالگری نوبت دوم نوشته که باید برم شاهرود انجامش بدم.... امیدوارم این ازمایش هم به خوبی انجام بشه....
برای ده روز دیگه سونو تعیین جنسیت و سلامتت رو نوشته..... برام مهم نیست چی باشی فقط سالم و سرحال باشی برامون کافیه و ما در هر حالتی خریدارتیم و ناز کشت نفس من پس فقط قوی باش و سالم....
و هم اندازه گیری دهانه رحم.. دکتر گفت فعلا خوبه و احتیاجی به سرکلاژ نیست اما اینم هر چنر وقت یبار باید چک بشه....
دیییییگه عشق من چی مونده که بگم از همه مهم تر اینکه کوچولوی من مدتیه به حرکت اومده هر وقت به پشت میخوابم فعالیتت شروع میشه و من سر خوش و شاد که تو سالمی... فدای اون دست و پاهای کوچیکت بشم من....
فسقلی من به محض اینکه جنسیتت مشخص بشه برات لباس میخرم و هر چی که لازم باشه. خیییلی دوستت دارم . اینو بدون منتظر دیدن روی ماهت هستیم. فقط بیا و با اومدنت محفل گرم و شیرین زندگی ما رو زیبا تر کن...... خدا رو هزاران بار شکر میکنم برای وجود زیبای دو فرشته نازنینم که با وجود نفسهای اونها من و بابا نفس میکشیم ، میخندیم ، عشق میکنیم ، به خودمون میبالیم و باز هم خدا رو شکر میکنیم......آغوش ما همیشه برای شما باززززز باززززز است همه زندگی ما.
بعد از ظهر ابری،سه شنبه بیست و چهارم شهریور نود و چهار. ساعت14:53
.gif)
