سرکلاژ و جوجوی من !!!!!
سلام دنیای من خوبی فدات شم..... مامانم داره همه تلاششو میکنه برات عزیز دلم.
نتایج آزمایش ها رو بردم پیش دکتر اما هنوز جواب غربالگری نیومده و چون دکتر برام تاریخ مراجعه بعدی رو تععین کرده بود نمیشد منتظر ماند..چه دکتری مامانی.... به چه حال و وضعی برگشتم خونه.... دکتر وقتی جواب ازمایش و سونو رو دید برا پلاکت خونم گفت باید برم پیش متخصص خون که دامغان نداره باید برم سمنان تا پلاکت خونم درمان بشه...
و برای سونو هم گفت با توجه به جواب سونو دهانه رحمت کوتاه شده باید عمل سرکلاژ انجام بدی و اگرم نه عواقبش به عهده خودت خواهد بود و برام تاریخ بستری بیمارستان نوشت.... خیلی از اوضاع خودم نا امید شدم. برا سرکلاژ از خاله شهلا جزییات رو پرسیدم گف اصلا سخت نیست فقط باید یه شب بیمارستان بخوابی و یه هفته هم استراحت کامل کنی اما من تحمل دوری از داداشی رو ندارم میخوام دوتا تون پیشم باشین.....
این شد که تصمیم گرفتم حتما پیش دکتر خودم برم و نظرشو بدونم... بابایی نوبت گرفت و دیروز بالاخره رفتم.... خیلی تعجب بود که به راحتی منو شناخت و با روی خوش باهام برخورد کرد .آزمایش ها رو دید و برام پیش خودش پرونده تشکیل داد
و مجددا از کبد و صفرا و واژینال سونو نوشت و یه ازمایش مخصوصم از پلاکت خون تا نتیجه دقیق مشخص بشه. گفته تا یه هفته براش ببرم .... تا بگه باید چکار کنم و چند نوع قرص اهن و ویتامین و فولیک اسید... الان تا اندازه ای خیالم راحت شده حتی اگه بازم بگه عمل کن عیبی نداره چون از دکترش راضیم....
مامانی توی چند روز اینده حتما ازمایشات رو انجام میدم و خبرشو برات مینویسم ... فدای قد و بالات بشم عزیزم مراقب خودت باش میسپرمت به خود خدا جون...... خودش هوای هر دومونو داره..... میبوسمتتتتت قند عسلم...