پایان سه ماهگی
سلام قند عسل مامان. خوبی عزیزم؟ ایشالا که همیشه خوب باشی.
سه ماهه شدنت مبارک خوشگلم. دیگه بزرگ شدی و از سه ماهه اول که یکم خطر ناکه گذشتی به قدرت خدای بزرگ. مامانیم همه تلاششو میکنه تا خدای نکرده شما اسیب نبینی. فسقلی من توی این یه ماه اخیر یکم حال ندار بودم مدام دل درد و کمر درد و لک های هر روزه که نگران کننده بودن. بعد رفتن دکتر که چند تا امپول و شیاف پرژسترون داد و کلیم سفارش کرد که مراقب کوچولوم باشم .الان هر هفته یه امپول میزنم که مامانی کلی درد داره و تا چند روزم جاش درد میکنه فردا که این یکیم بزنم فقط یه دونه ی دیگه میمونه. از شرشون خلاص میشم.
بعدم کلی ازمایش که انجام دادم. رفتم جوابشو بگیرم و به دکتر نشون بدم. بخاطر سهل انگاری کارکنان ازمایشگاه یکی از دو نسخه دکتر رو انجام نداده بودن هر چند هزینه دوتا نسخه پرداخت و کلی هم ازم خون گرفته بودن. با کلی اعصاب خوردی اومدم. از ازماش دادن متنفرمممم
و چند روز بعدش به ناچار باز رفتم و ازمایش رو انجام دادم. و بعد از گرفتن جواب واقعا مایوس شدم از نتیجه خوشگل مامان خیلی اوضاع پلاکت خونم بده. و واقعا نگرانم کرده. ان شاء الله خدا خودش کمکمون کنه. هنوز جواب ازمایش رو به دکتر نشون ندادم میخوام اگه بتونم برم پیش دکتر خودم که برا داداشیم بود او وضع و حال منو بهتر میدونه و شرایط قبلیمو بهش اشناست.
دو روز قبلم رفتم سونو ان تی غربالگری سه ماهه اول که بازم عکس دوست داشتنیتو دیدم و از شنیدن صدای ضربان قلبت دنیا خوشحال شدم. دیروزم همراه بابا و شهراد رفتیم شاهرود ادامه ازمایش غربالگری که بر خلاف انتظارم یه سرنگ پر ازم خون گرفتن که خیییلی حالمو بد کرد و تا امروز غروب بی حال اوفتاده بودم احساس میکردم خون به مغزم و قلبم نمیرسه و به زور دارن کار میکنن.
گفتن جواب غربالگری هفته دیگه میاد. خدا کنه خوب باشه و گل ناز من مشکلی نداشته باشه. مامانم باید خیلی سعی کنم خیییلی تا سرحال بشم و کم و کسری نداشته باشم و به امید خدا جوجوی من سالم و سرحال بیاد.........
میبوسمت عشق من و دنیا دنیا سلامتی برات ارزو میکنم. قوی باش و بازم قوی. دوستت داریم.
اینم عکس تو که توی دل منی. از الان رفتی جزو گروه داداشی و دوست جونیای نی نی وبلاگی عشقم....